درمانگر بالینی بهواسطه صحبت با بیمار، او را درمان میکند. این کار، رواندرمانی نام دارد. درمانی ازایندست آینهای مقابل روح بیمار میگیرد و بیمار بهمحض اینکه خود را فهمید، تغییر میکند. کار درمانگر این است که فهم را متولد سازد.
شناختن خود، دردناک است. ممکن است کسی خود را متدین و معتقد بداند، ناگهان دریابد که فردی رذل و بیاخلاق است. چنین درکی، سامانه (شخصیتی) فرد را زیرورو میکند و مدیریت سردرگمی و دشواریهای متعاقب آن، نیاز به روان درمانگری مجرب دارد.
وقتی بیمار برای لحظه خود را آدمی پست و رذل میبیند، میکوشد این تصویر را محو کند. لازم است درمانگر استوار و درعینحال دلسوز باشد تا به بیمار در مدیریت این بینش نویافته کمک کند. برای انجام صحیح این کار، درمانگر باید به لحاظ هیجانی نیز قوی باشد. درمانگر پیک خبرهای بد میشود و بیمار از این پیک متنفر شده و آرزو میکند او را بکشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای رواندرمانگر، استحکام هیجانی است. رواندرمانگر باید بتواند منفور بودن و مورد اتهام توهین قرار گرفتن را مدیریت کند.
بیماری که در وضعی بحرانی قرار دارد، نیاز دارد تا بتواند دست به چنین کارهایی بزند و بداند که متقابلاً موردحمله قرار نخواهد گرفت.
درمانگر بهواسطه مشاهده ماهیت رابطه بیمار با دیگران، وضعیت ذهنی او را ارزیابی میکند. این امر، بیش از هر چیز دیگری سطح سلامت روان بیمار را برای درمانگر روشن میسازد. اگر بیمار از عشقورزی و دوست داشتن ناتوان باشد، اگر اجازه میدهد تا حقوق و احساساتش زیر پا گذاشته شود یا اگر اهمیتی به احساسات دیگران نمیدهد، آنگاه نوعی اختلال روانی در کار است.
میتوان خود درمان را نمونهای از چگونگی رفتار بیمار نسبت به دیگران دید. بیمار وارد گفتگو با درمانگر میشود و رابطهای با شکل میدهد. تنها رابطهای که درمانگر از آن شناخت دست اولی دارد، نحوه ارتباط برقرار کردن بیمار با او (درمانگر) است.
ممکن است درمانگر دریابد که بیمار، او را بسیار متفاوت با چیزی که واقعاً هست، تصور میکند. حالا درمانگر چیزی واقعی برای کار دارد. درمانگر با دقت مشاهده میکند که بیمار، چگونه به او واکنش نشان داده و چگونه با او برخورد میکند و به این واسطه، بینشی درباره اغتشاش کارکرد ذهنی بیمار و چگونگی تأثیر آن بر افراد دیگری که در زندگی بیمار حضور دارند به دست میآورد.
اگر درمانگر فهم خوبی از خود نداشته باشد، این کار بیاندازه دشوار خواهد بود. اگر درمانگر کسی باشد که گرایش دارد تا از طرف دیگر مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و پایمال شود، تمام بیمارانش را اشخاصی بسیار بیرحم و بیملاحظه تشخیص خواهد داد. به همین دلیل است که یکی از بخشهای ضروری آموزش درمانگر، درمان شخصی خود اوست. ازاینرو، بسیار بهجاست که از درمانگر بپرسید آیا خودش تجربه درمان داشته است یا نه.
اگر مشکل شما این است که همیشه در روابط احساسی نزدیک به مشکل برمیخورید، شاید بهتر است با درمانگری که دقیقاً به چنین مشکلی دچار است، کار نکنید. از طرف دیگر، اگر به درمانگری مراجعه کنید که چنین مشکلی داشته و در درمان خود آن را حل کرده است، همین تجربه او بینش شخصی ویژهای درباره این معضل بهخصوص خواهد داد. به همین دلیل است که بعضی درمانگران در کار با بعضی بیماران بسیار بهتر از بعضی دیگر عمل میکنند.
اگر اوضاع خوب پیش نمیرود، کاملاً محقید که بگویید میخواهید تجدیدنظر کنید. اگر درمانگر از این موضوع ناراحت شد، آنگاه میتوان این امر را نشانهای از آن دید، که نمیشود بیش از این به آن درمانگر اعتماد کرد.
وقتی درمانگر خود را خوب بشناسد، میتواند بهوضوح ذهن بیمار را از ذهن خود متمایز کند. هدف اصلی درمانگر، فراهم آوردن خودشناسی برای بیمار است. کیفیت درمانگرانی که به این شیوه کار میکنند با یکدیگر تفاوت بسیار دارد.
ناظر بیتجربه بهحق شک خواهد داشت که کسی پول بده تا صرفاً با او صحبت کند و چیز ملموسی هم عایدش نشود. تفاوت بسیار زیادی است میان درمانگرانی که کاری بیش از حرف زدن نمیکنند (که متأسفانه اکثریت مطلق را تشکیل میدهند) و آنهایی که واقعاً میکوشند تا شفابخش باشند.
منبع: کتاب چگونه رواندرمانگر انتخاب کنیم؟/ نویسنده: نویل سیمینگتن، مترجم: مهیار علینقی
5 مانع رسیدن به خود شکوفایی موانع خود شکوفایی
درمانگر ,بیمار ,میکند ,کار ,کند ,درمان ,او را ,خود را ,است که ,با او ,از این
درباره این سایت